سلام!
برای شعر حافظ در پست قبل فایل صوتی رو هم گذاشتم باصدای موسوی گرمارودی.فکر میکنم دست خوندن شعر های ادبی به درست فهمیدن و لذت بردن از اونها کمک میکنه. سعی میکنم از این به بعد اگر شعری گذاشتم فاید صوتی رو هم بگذارم که دوستان استفاده کنند.
قرار شد در این پست در مورد زندگی خوب صحبت بکنیم.
قبلا گفته بودم که از مرگ خوب یا بهتر بگم بهترین مرگ که همون شهادت هست داشتن یک زندگی خوبه.اول از همه یه صحبتی در مورد زندگی از دیدگاه خودم میکنم.
دوست عزیزمون س.ح در پست اول گفته بودند که:
"بابا کلی منت گذاشتن بر ما و اوردنمون تو این دنیا حالا شما دارین دنبال بهانه های خوب خوب میگردین که برین...؟؟ اول بیاین در مورد این حرف بزنین که حالا هستیم چجوری باشیم..اگه همونجوری خودش خواست بودیم میدونه چجوری ببرتمون که راضی باشیم...."
بله منت گذاشتند ولی شاید بخش کوچکی از این منت بخاطر پا گذاشتن به این دنیا باشه ،اما قسم اعظم اون بخاطر چیزی هست که باید بشیم! بخاطر جایی هست که باید بریم!
با امدن به این دنیا ابزاری در دسترس ما قرار گرفته که یلی بسازیم برای رسیدن به جایی که باید بریم. که منت اوردن ما به این دنیا فقط منت در اختیار گذاشتن این ابزار برای ساخت پل هست نه بیشتر! اگر منتی هست برای اینه که این افتخار رو داریم که فرصت رسیدن بخودش و رفتن به اون دنیا رو به ما داده! حالا ما اسیر این ابزار بشیم؟!
من از زندگی تفسیر به پل میکنم که در این نوشته به چند طریق ازش استفاده میکنم.
زندگی این دنیا مثل پل میمونه برای رسیدن به مقصد نهایی! پس هیچ ادم عاقلی روی پل خونه نمی سازه و یا بعنوان محل زندگی دائمی انتخاب نمیکنه.
پس اتفاق نظر داریم که دنیا محل گذره؟!
خوب! دستورالعمل و مسیر ساخت پل( امام) موجوده، مواد لازم هم که بلطف خدا در اختیارمون هست(اعمال). قطعا عوامل مختلفی مثل بدی اب و هوا(امتحانات) ممکنه در سرعت کار تاثیر بگذاره که اینجا به خود شخص بر میگرده که چطور در برابر این بلایا خودش، سازه ای که تا الان ساخته و غیره رو از این بلایا ایمن نگه داره!
یکی ممکنه در ساخت کاهلی کنه پروژه بموقع به سرانجام نرسه، یکی مطابق دستور و برنامه پیش میره و به مقصد میرسه!
یکی در بین راه از دستور فاصله میگیره و مسیر پل کج میشه که اگه بهش لطق بشه وسط راه هوشیار میشه و راه درست رو پیدا میکنه ولی با اینحال کلی هزینه متحمل شده و وقت و انرژی زیادی هم صرف کرده.
یکی دیگه هم که کلا مسیر رو کج رفته و روی دنده لج افتاده و مسیر رو درست نمیکنه( ختم الله علی قلوبهم).
بگذارید ادامه صحبت رو با چنتا عکس پی بگیریم!
خوب عکسها رو یه مروری میکنیم:
1- در عکس اول میبینیم که منظره زیباست، پل محکم، گاردها هم مناسب و محکم
2-عکس دوم منظره ای زیبا،اما خود پل و گاردها محکم بنظر نمیرسه
3-منظره چشمگیر نیست ولی خود پل و گاردها برای سالم رد شدن کافی هستند
4-وضعیت پل چهارم هم که مشخصه
5- پل پنجم هم که کلا مسیرش فرق میکنه و اصلا توی تصویر نیفتاده!
یادمون باشه که زمان در گذر است و موریانه ها در حال جویدن طنابها و تخته های اول پل هستند!
پس قبل از هلاکت باید این کار تموم بشه!
ادامه دارد.....
سلام،
تمثیل خوبی بود، البته به نظرم عکس ها حرف های بیشتری برای گفتن داشتند تا خود مفهوم پل! شاید چون پل برای عبوره و ما حتی اگر حرکت نکنیم یا پایین بریم باز از مرحله ای که هستیم عبور میکنیم؛ ولی عکس ها خیلی خوب بود! دم اون کسی که با اون وضعیت صخره و دره پل به این خوبی ساخته، گرم!
استادی داشتیم مثالی میزد، من خیلی خوشم میاد ، یه دفعه توی پست های خودم هم اشاره کردم ولی چون به نظرم ارزش داره دوباره میگم؛
اینکه ما وقتی قرار بود بیایم این دنیا، در شکم مادر، اگر نیازهایی که داشتیم صحیح برآورده نمیشد، اگر در مسیری که خدا به صلاح ما مقدر کرده بود حرکت(رشد)نمیکردیم، و میگفتیم،نه من میخوام اینجا بمونم و اگر فلان کار را نکنم لذتش بیشتره!(البته این دیگه برای اون مرحله اغراقه!) شاید دستمون مشکل پیدا میکرد، کور میشدیم، ذهنمون مشکل دار میشد و ...(همه اینها قابل انطباقه!) و یه عمر توی این دنیا بدبخت میشدیم؛ حالا اینجا هم قرار نیست بمونیم و فقط اومدیم تا از فرصتی که در اختیار داریم برای رشد، کسب کردن ابزار مورد نیاز برای مرحله بعدی(گوش، چشم، دست، و ... معادل در مرحله قبل) استفاده کنیم که اگر نه، یه عمر خودمون را بدبخت میکنیم، بخوایم یا نخوایم محکوم به عبور از این دنیاییم، ولی مهمه که بدونیم اینجا فرصته برای کسب! و بعداً قراره بابت تک تک لحظاتمون که نبودیم در مسیری که خدا رضا بوده، حسرت بخوریم! چون اونجا هم به نوعی نداشتن ابزار لازم منجر میشه به بدبختی، اما این بار تا ابد!
ببخشید که طولانی شد، اما برای من خیلی بزرگ تر از یه مثاله، چیزیه که باعث میشه توی دنیا هیچ وقت به پوچی نرسم؛ گفتم شاید به درد کسی بخوره!
ما را از دعا فراموش نکنید.
یا علی!
سلام!
اگر روی پل ثابت بمونیم باز هم از مرحله ای که هستیم عبور میکنیم! ولی به کجا میریم! خوب توی دره پرت میشیم! این پل قطعا ابدی نیست!
راستی! من توی وبلاگ شما یه نظر دادم ولی نظر دوم رو برای پست پایینی میخواستم بگذارم که به مشکل برخورد!! مشکل چیه؟!
ممنونم
مثال حوبی یود!
التماس دعا
یا علی
سلام آقای وطن دوست
تعبیر زندگی به پل به نظرم چیزه جالبی بود..
که این زندگی فقط راهی است برای توشه جمع کردن و رفتن به جلو و مواظب بودن در این مسیر که دچار لغزش و سقوط نشدن و...البته این پل ممکنه به دوراهی هم ختم شه که باید هوشیار بود کدام راه مستقیم هست و کدام راه بیراهه است..
ممکن است راهی زیبا باشد ولی جلوه اش بر اثر توهمی باشد که شیطان اون را برای فرد متصور کرده و ...
در این راه باید پناه برد به معبود از این توهمات..
و اینکه موریانه در حال خوردن این پل هست هم گذر زمان و گذشت سالهای عمر را نشان می دهد که بعد از اینکه گذشت دیگر وجود ندارد که برگشت به آن سالها..
ممنونم
یا علی.
سلام!
این زندگی رو به هزاران چیز میشه تعبیر کرد!
بله! توهمات رو هم باید در نظر گرفت!
اما من پل رو یه مفهوم زیر بتایی و شاید باطنی گرفتم که از توهمات بدوره!اگر توهمات قاطی بشه نتیجش میشه این چیرایی که الان میبینیم!
ممنون
یا علی
سلام
انگار بحث این پست های اخیر مرگ و شهادت و ... است
ترجمه اشعاری رو براتون میذارم مربوط به زمانی که سلمان وارد مدائن میشه و مردم ازش میخوان حکومتش رو در کاخ مدائن بر پا کنه که قبول نمی کنه و محل سکونتش رو حجره ای کنار بازار و محل اجتماع و کسب و کار مردم قرار میده ... و یه روز در اثر بارندگی رود دجله طغیان میکنه و خانه ها و مغازه ها اغلب از بین می روند مردم هم همه در تکاپو نجات جان و اموالشون بودند ولی سلمان که جز یه فرش و عصا و آفتابه گلی و کاسه چیزی دیگه نداشته اون ها رو بر میداره و به یه بلندی میره و این اشعار رو واسه مردم می خونه :
؛؛ ای کسی که در دنیا سکونت کرده ای - آماده آخرت و در انتظار جدایی از دنیا باش - و برای کوچ خود توشه راه را فراهم کن - که به زودی به وسیله کاروان های رونده به سوی مرگ روانه می شوی .
برای گناهان خود گریه کن و اشک هایت را از پرده های چشم هایت بریز - ای کسی که فرصت وقت را تباه ساختی ! آیا از آن همه فنا شده ها به باقی مانده ی عمرت راضی هستی ؟ ؛؛
سلام!
عالی بود!
من مدتها دنبال این مثال بودم ولی انگار توسط حضرت سلمان گفته شده!
ممنونم
یا علی
سلام
با این حساب اونهایی که "عمران" نخوندن چی کار باید بکنند؟!!!☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻☺☻
پل ساختن به همین راحتی نیست که!
تازه بنا به قولی تمامی مهندسین عمران جاشون جهنمه:
جهنمیها و بهشتیها با هم قرار میذارند ک پلی بین دوزخ و فردوس(نخواستم تکرار کلمات کنم!) بزنند.قرار شد نصف پل رو این وریها و نصف پل رو اونوریها بزنند.جهنمیها به سرعت شروع به کار شدند ولی وقتی کارشون تموم شد دیدند بهشتیها هنوز هیچ کار نکردند.با تعجب علت رو میپرسند.بهشتیها میگند: ما بینمون یک مهندس عمران هم نداریم که پل بسازیم!!!
بله! این طوریهاست!
یاحق
سلام!
با تفاسبر تو همه حاشون توی جهنمه! اونایی که عمران هوندن توی جهنم! اونایی هم که پل سازی بلد نیستن باز هم توی حهنم!
حاجی! اگه مهتدسش سید باشه و حاجی چی میشه؟! :)
عجب! :)
یا علی
سلام
هیچ کدام از مطالبتان را نخواندم
چرا؟ چون حسش را ندارم
با دیدن این تصاویر هم یاد ایندیانا جونز افتادم!!
اما یه سوال!!
به نظرتون ارمیای بیوتن هم شهید شد؟
سلام!
عیبی نیست!
هر وقت حسش اومد و عشقتون کشید بخونید!
خداوکیلی زدی تو خال! :)
ارمیای بی وتن هم شهید شد!
شاید بهتر بود بپرسید بی وتن ها شهید میشن؟
یا علی
سلام
مثال قشنگی بود! پل٬ مصالح٬ آب و هوا...
و جالب اینجاست که بعضی آدما در همین حین که در تلاشن که به سمت هدف درست پل بسازن با یه سری کارای غلط و ناشیگری پل پشت سرشونو خراب می کنن و دائم می نالن که ایراد کار ما کجاست که در عین تلاش برای رسیدن به هدف درست٬ یه دفعه سقوط می کنیم ( باید حواسمون باشه! ممکن خودمونم جزء این دسته باشیم!)
گاهی اوقاتم آب و هوای نابسامان( امتحانات) باعث می شه آدم حواسشو بیشتر جمع کنه و پل مقاوم تری بسازه یا برعکس اب و هوای بسامان باعث عدم دقت و سرسری گرفتن کار می شه! اینجاست که می گن: درکه در این بزم مقرب تر است...
و چقدر قشنگه کار آدمایی که نه تنها خودشون پل های محکمی می سازن بلکه به دیگران هم تو ساختن یه پل مقاوم کمک می کنن! :)
و چقدر زشته عکس این حالت...
نوشتتون بخش پرورش تمثیل فکرمونو حسابی به کار انداخت!
ممنون
یا حق
سلام!
از دوبند زیر خوشم اومد!
"گاهی اوقاتم آب و هوای نابسامان( امتحانات) باعث می شه آدم حواسشو بیشتر جمع کنه و پل مقاوم تری بسازه یا برعکس اب و هوای بسامان باعث عدم دقت و سرسری گرفتن کار می شه"
"چقدر قشنگه کار آدمایی که نه تنها خودشون پل های محکمی می سازن بلکه به دیگران هم تو ساختن یه پل مقاوم کمک می کنن"
نکات خوبی بود!:)
جدا! پس به نوشته هام امیدوار بشم!؟ :)
ممنون
یا علی
سلام..
یه خاطره ای از امام میخوندم گفتم برای شما هم نقل کنم
یه روز امام داشتن تو مسجد اعظم به جای درس طلبه ها
رو نصیحت میکردن در مورد در مورد سلامت نفس
فرمودند:
نگاه کنید انجا را این عکس بالا عکس اقای بروجردی
است در حالی که مطالعه میکند.عکس پایین جنازه ایشان
روی دست مردم است.یه خورده پایین تر اقای بروجردی زیر
خاک است.ان چیزی که به درد اقای بروجردی می خورد
سلامت نفس است که اقای بروجردی داشت. و الا این
ریاست ها این سر و صدا ها این مسائل وقتی انسان زیر
خاک رفت دیگر به درد انسان نمیخورد..
کتاب پا به پای افتاب جلد ۳ ص ۳۱۹
در مورد این پست هم فکر کنم منظور من هم همون بوده :)
یا علی
سلام!
دستتون درد نکنه!
من در فهم منظور شما دچار اشتباه شدم؟
اگه کمی توضیح بدید ممنون میشم
ممنون
التماس دعا
یا علی
سلام برادر
به نظرم آمدم که تعریف دنیا و چگونه برخورد کردن با آن را از زبان شهید چمران بخوانیم که حقا روی دنیا و اهل دنیا را کم کرد.
«دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست.
در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است،
عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت،
از سنگریزه ها تا ستارگان،
از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان،
از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت،
همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است.»
«انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند.
هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد،
ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند.
این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.»
" من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند.
مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد.
روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم.
از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."
روحش شاد...
دعا کنید که ادامه دهنده راهش باشیم...
یاحق
سلام اخوی!
اقا مصطفی که جدا روی همه رو کم کرده!قهرمان منه! :)
ممنونم
روحش شاد
انشا...ا
یا علی
درود
بی وتن یعنی چه؟
به قول خودتان بی وتن هم شهید میشود؟
سلام..
وای من معذرت میخوام که نتونستم سر بزنم و از این بحث قشنگ لذت ببرم...
اومدم همون که گفته بودم توضیح و اینا الان دیگه فایده داره که اومدم...دی
اومدم بگم که شما اصلا دچار اشتباه نشدین تازه به نظرم با این مثال تونستین یه مفهوم خیلی ظریف رو خیلی قشنگ برسونین...استاد خوبی میشینا...
ولی خوب اون قسمت اول جمله منو با یه لحن متواضعانه بخونین ببینین درست میشه..
به نظرم نعمت بودن برابر با
بهرهمند شدن
و استفاده کردن از یه سری
نعمت های دیگه
از این نعمت ها یه سریشون زمینی
هستن یه سریشون اسمونی
زمینیا که معلومه مثل اب و غذا
و ..که واسه جسم لازمه
اما اسمونیا مثل نعمت هدایت شدن
که ما به واسطه پیامبر
پیامبر یه واسطه وحی
. وحی از خدا به ایشون میرسه..
که منتی که بر ما گذاشتن سر همین قضیه هست
خوب خدا فقط به واسطه این منته میخواد عظمت و شکوه
این نعمت هدایت و بهرهمندی از اون رو یه ما بفهمونه
و بگه که کم چیزی در اختیارتون قرار ندادم واسه ی به قول شما ساختن این پل...و رسیدن به اون جایی که باید..
بالاخره وقتی بهمون میگه اشرف مخلوقات باید وسایلی هم که در اختیارمون قرار میده فرق داشته باشه
با بقیه..
نمیدونم تونستم برسونم یا نه..
راستی میشه برای من دعا کنین یه کم. اخر هفته یه امتحان خیلی سخت و مهم دارم...
یا علی
سلام!
چرا که نه؟!
بالاخره باز هه دوره میکنیم این مطالب رو!!
ممنون! لطف دارید شما!! :دی
ممم...گرفتم چی میگید! حق با شماست!
خیلی هم عالیی!! دستتون درد نکنه! موافقم!
چرا یه کم؟! ما که دوستان رو دائما دعا میکنیم! تازه شما رو با اسم خودتون! :)
انشا...ا که خیره!
یا علی