۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ

سلام!


از همه دوستانی که لطف کردند و در پست قبل ما رو شرمنئه محبتشون کردند ممنوم!


باید بگم که باعث افتخارید! انشا..ا که با انتخاب راه درست، امام زمان به همگی افتخار کنه!






داستان حضرت سلیمان رو شنیدید؟

داستان اوردن تخت بلقیس (ملکه صبا) به حضور حضرت سلیمان (ع) رو میگم!


 یکی از جنیان گفت که پیش از برخاستنت تخت را بحضورت میاورم



قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنّ‏ِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ ( 39 ) 


عفریتى از جنّ گفت: «من آن را نزد تو مى‏آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» ( 39 )



سپس در اون بین کسی که چیزی از علم کتاب میدونست  میگه : من در یک چشم بر هم زدن این کار رو میکنم


قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لِیَبْلُوَنی ءَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبّی غَنِیٌّ کَریمٌ ( 40 ) 


(امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى‏کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!» ( 40 ) 

(سوره مبارک نمل)

این عبارت "کسی که دانشی از کتاب داشت" برای من خیلی جالبه! 

حالا یه نگاهی هم به یه ایه از سوره رعد بندازیم:

وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی‏ بِاللّهِ شَهیدًا بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ ( 43 ) 

آنها که کافر شدند می‏گویند: تو پیامبر نیستی! بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند! ( 43 ) 

برداشت من از "مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ"  کسی جز حضرت علی نیست!  همونطور که منابع شیه هم همین رو میگه!

اگه این دو ایه با همدیگه مقایسه بشه ، میبینیم که کسی که بهره ای  و تنها بهره ای از علم کتاب داشته تونسته تخت ملکه صبا رو بحضور حضرت سلیمان بیاره!! اون هم در یک چشم بر هم زدن!

من از این داستان و ایات نتایجی میگیرم:

1-  حضرت علی که علم کتاب( کل اون علم! نه بخشی از اون!) رو در نزد خود داشته چه ابوالعجایبی بوده! و چه ها که نمیتونسته بکنه؟!

2-بنی امیه با خانه نشین کردن علی(ع)  ایندگان رو از این گنج محروم کرد! 

3-تاثیر مردم ناسپاس کوفه، کمتر از جنایت بنی امیه در حق  اینده نبود

4- دقت کردید که یک ادم دانا در یک جمع نادان چه رنجی رو متحمل میشه؟ ! هر چی هم که داناتر باشی رنجت بیشتر!!  چه رنجی میکشیده  حضرت علی!! فکر میکنم بی نهایت بوده!!

5-من چه خونی به دل امام زمان(عج) میکنم!!!!!

6-مردم ایران نه در زمان انقلاب و نه بعد از اهانت به روز عاشورا  امامشون رو تنها نگذاشتن!! بخاطر  خونی که 1400 سال پیش ریخته شد چه  طوفانی کردند!!!!  خاک پای این مردم رو نباشد سرمه کرد؟  کدوم پیامبر و امام معصومی همچین مردمی رو  رهبری میکرده؟!

7-.....  نتیجه گیری شما چیه؟




خلاصه  راهکارهای رهبری طی  ایام بعد از انتخابات( که به گوش هیچ بنی بشری نرفت و هر کسی خر  خودش رو میروند و رهبری رو به بی تدبیری متهم میکرد)  رو در قالب یه فایل براتون میگذارم.  لینک





صحیفه نور خوانی (نامه امام به ایت...ا منتظری)

سلام!


دوستان!

شاید شما هم مثل خیلی از هموطنان این روزها دوچار سردرگمی شده باشید که حق کدوم طرفه؟!


یا خط امام کدومه؟! 


تا اومجایی که میدونم تمام دوستانی که اینجا میان دوستدار امام هستند.

بنظر من  یکی از راه حلها مطالعه صحیفه نور  و وصیت نامه امام هست. من به توصیه پسر داییم  مدتیه که این کار رو شروع کردم  و به نتایج اعجاب آوری رسیدم!


این صحیفه نور مجموعه ای هست که مورد تایید همه هست و خدا رو شکر  مسئول دفتر حفظ اثار امام ، سید حسن خمینی هستند که طرفدار میر حسین موسوی هم مباشند! پس همگان بدرستی این صحیفه ایمان داریم.


در این صحیفه نامه ای هست از امام به ایت...ا منتظری که  ایشون رو از قائم مقامی رهبری برکنار کردند.


این نامه رو حتما بخونید:




نامه [به آقاى منتظرى (عدم صلاحیت براى تصدى رهبرى نظام جمهورى اسلامى)].

زمان: 6 فروردین 1368/18 شعبان 1409.

مکان: تهران، جماران.

موضوع: «عدم صلاحیت براى تصدى رهبرى نظام جمهورى اسلامى».

مخاطب: منتظرى، حسینعلى.


بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

جناب آقاى منتظرى.

با دلى پر خون و قلبى شکسته چند کلمه‏اى برایتان مى‏نویسم تا مردم روزى در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‏اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم مى‏دانم؛ خدا را در نظر مى‏گیرم و مسائلى را گوشزد مى‏کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامى عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین مى‏سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبرى آینده نظام را از دست داده‏اید. شما در اکثر نامه‏ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدرى مطالبى که مى‏گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‏اى براى جواب به آنها نمى‏دیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودى که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مى‏بینید که چه خدمت ارزنده‏اى به استکبار کرده‏اید. در مسئله مهدى هاشمىِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر مى‏دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام مى‏دادید که او را نکشید. از قضایاى مثلِ قضیه مهدى هاشمى که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامى آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمى‏باشید و به طلابى که پول براى شما مى‏آورند بگویید به قم منزل آقاى پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمداللَّه از این پس شما مسئله مالى هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً

                        صحیفه امام، ج‏21، ص: 331

مقدم بر نظر خود مى‏دانید- که مسلماً منافقین صلاح نمى‏دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایى مى‏شوید که آخرتتان را خرابتر مى‏کند- با دلى شکسته و سینه‏اى گداخته از آتش بى‏مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت مى‏کنم دیگر خود دانید:.


1- سعى کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدى هاشمى و لیبرالها نریزد ..


2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک مى‏شوید در هیچ کار سیاسى دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد ..


3- دیگر نه براى من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهاى بیگانه دهند ..


4- نامه‏ها و سخنرانیهاى منافقین که به وسیله شما از رسانه‏هاى گروهى به مردم مى‏رسید؛ ضربات سنگینى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحى له الفداء- و خونهاى پاک شهداى اسلام و انقلاب گردید؛ براى اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند ..


واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیلکرده که مفید براى حوزه‏هاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مى‏دانید که از تکلیف خود سرپیچى نمى‏کنم. واللَّه قسم، من با نخست وزیرى بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مى‏دانستم. واللَّه قسم، من رأى به ریاست جمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم ..

سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خداى خود عهد کردم که از بدى افرادى که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشى نکنم. من با خداى خود پیمان بسته‏ام که رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمى دارم.

                        صحیفه امام، ج‏21، ص: 332

من کار به تاریخ و آنچه اتفاق مى‏افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم.

من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‏ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغهاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مى‏کنند نگردند. از خدا مى‏خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضى هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزى نداریم، هرچه هست اوست. والسلام ..

- یکشنبه 6/1/68.

- روح اللَّه الموسوى الخمینى.




رنجنامه سید احمد خمینی رو هم میتونید از اینجا داونلود کنید


پ.ن: به توصیه رستگار ،نامه ایت...ا منتظری و جواب اون رو براتون میگذارم!

ببخشید که   دیر این کار رو کردم!




نامه [به آقاى منتظرى (موافقت با استعفاى ایشان از قائم مقامى رهبرى)].

زمان: 8 فروردین 1368/20 شعبان 1409.

مکان: تهران، جماران.

موضوع: موافقت با استعفاى آقاى منتظرى از قائم مقامى رهبرى.

مخاطب: منتظرى، حسینعلى.


 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک آیت اللَّه العظمى امام خمینى- مدظله العالى.

پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهاى حضرتعالى به عرض مى‏رساند، مطمئن باشید همان‏طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‏ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى‏دانم؛ زیرا بقا وثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبرى است. براى هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا کنون در سایه رهبرى و ارشادات حضرتعالى از خطرات مهمى گذشته؛ و دشمنان زیادى همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهاى عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من (1) آغشته است، و سایر جناحهاى مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهاى کج فکر را رسوا واز صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک وضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنى است؟ و اگر بلندگوهاى آنان و رادیوهاى بیگانه خیال مى‏کنند با جوّسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها به نام اینجانب مى‏توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگى ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند ..

و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینى بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگى خود را صریحاً اعلام مى‏کنم. و از حضرتعالى تقاضا

__________________________________________________

 (1)- شهید محمد منتظرى که در فاجعه انفجار ساختمان مرکزى حزب جمهورى اسلامى، واقع در سرچشمه تهران همراه با دهها تن از شخصیتهاى مذهبى و سیاسى دیگر به شهادت رسید.



                        صحیفه امام، ج‏21، ص: 334

مى‏کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعفهایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء اللَّه با رهبریهاى حضرتعالى مرتفع گردد ..

و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه مند تقاضا مى‏کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند و یا کلمه‏اى بر زبان جارى نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى‏خواهند ..

امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهاى ارزنده خود بهره مند، و از دعاى خیر فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته ..

- 7/1/68- حسینعلى منتظرى‏].



بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى منتظرى- دامت افاضاته.

با سلام و آرزوى موفقیت براى شما، همان‏طور که نوشته‏اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیرى است که تحملى بیش از طاقت شما مى‏خواهد. و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى‏کردیم. ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمى‏خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام کرده‏اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مى‏نمایم.

همه مى‏دانند که شما حاصل عمر من بوده‏اید؛ و من به شما شدیداً علاقه مندم. براى اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت مى‏کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى‏


                        صحیفه امام، ج‏21، ص: 335

خود را جا مى‏زنند، جداً جلوگیرى کنید. من این تذکر را در قضیه «مهدى هاشمى» (1) هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این مى‏بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهاى رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب مى‏شناسند، و حیله‏هاى دشمن را هم خوب درک کرده‏اند که با نسبتِ هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى‏دهند ..

طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏ها، و رادیو- تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالى ان شاء اللَّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى‏بخشید. والسلام علیکم ..

- 8/1/68.

- روح اللَّه الموسوى الخمینى.

درس



قبلا از حاج صیف براتون گفته بودم !

حاج صیف در واقع استاد بچه های کانون رهپویان وصال شیراز بود!

با بچه های کانون و سید انجوی نژاد در  همون  سفر و مراسم اعتکاف اشنا شدم!

سفر جالبی بود! اون موقع ناخواسته با ادمهای بزرگی اشنا شدم ولی مثل بچه ای که کنار ایبن سینا میشینه و مقام ابن سینا رو نمیدونه، من هم عین خیالم نبود!


بگذریم!

یه خاطره بگم از حاج صیف(با واسطه) که شاید بی مناسبت با ایام هم نباشه!


حاج صیف تعریف میکرد که :

زمانی که بچه بودم و مدرسه ای، روزی پدرم و یکی از بستگان قصد زیارت حرم امام حسین رو میکنن. من هم چون شرایط رو میبینم اصرار میکنم که من رو هم با خودشون ببرن ولی با مخالفت پدرم مواجه میشم ، به این بهانه که درس داری و باید درستو بخونی و از درس عقب میمونی. پدرم گفت :  اگه از درسها عقب بیفتی و فرصتها رو از دست بدی میخوای چه کنی؟ 

من در جواب دادم : میرم دستفروشی! اصلا میرم سبزی فروشی!

پدرم هم که اصرار من رو میبینه  راضی میشه که من رو با خودش ببره! ولی گفت که باید عقب موندگی ها رو در طول سفر جبران کنم. من هم قبول کردم.


در طول سفر هیچ وقت از درس ها غافل نشده بودم!

وقتی به کربلا رسیدیم پدرم من رو از درس منع کرد و گفت حالا که اومدی اینجا باید از فرصت استفاده کنی ! این فرصتها شاید دیگه گیر نیاد!


از اون موقع به بعد مشغول زیارت و اعمال مربوطه بودیم،  تا زمانی که قرار شد که برگردیم!


وقتی که برگشتیم  از یکی از دوستان خواستم که درسهایی رو که عقب موندم بهم یاد بده!

با کمال تعجب دیدم که تمام اون دروس و مسائل رو بدون اینکه قبلا دیده باشم و خونده باشم  حل میکردم! حتی بعضی جاها هم  به دوستم یاد میدادم! که دوستم هم از این بابت متعجب شده بود!

از این سفر به بعد تا اخر عمرم شاگرد اول بودم!

(ایشون  مدرک کارشناسی زبان فرانسه از دانشگاه تهران   داشتن)


در این سفر پیر مردی مریض و علیل و در عین حال بسیار بد اخلاق بود که مسئولیت نگهداری  و تر و خشک کردن او با من بود. بطوری که حتی ایشون رو با دست میشستم! 

همین کار منشا بسیاری از نعمات و خیرو برکات در اینده شد!!



بنظر شما مسلمون بودن فقط به نماز خوندنه؟

یا اینکه یه جا بشینی که مدام  خدا برات امتحان و ازمون بفرسته؟

یا اینکه فکر میکنید که باید یه بد بخت و بیچاره ای بیاد در خونتون یا توی خیابون پاچتون رو بگیره ، شما هم اون رو امتحان الهی قلمداد کنید؟


نه داداش!

نه ابجی!

خدا هر روز امتحانت میکنه که ببینه به فلانی کمک میکنی یا نه؟!!!


بقول یه بنده خدایی

خدا یکبار به ابراهیم گفت که اسماعیل رو قربانی کنه!

یکبار به ما در موسی گفت که بچه رو به اب بندازه! اونا هر روز اب بازی میکردن؟



ما اینقدر داریم به امتحانات فکر میکنیم که روح  درس رو فراموش کردیم!


خیلی از مقامهایی که خدا به ادم میده نتیجه درسهایی هست که میخونیم ! نه امتحانی که میدیم!


حاج صیف  یکی از کسانی بود که هم خوب درس میخوند و هم خوب امتحان میداد!


ماهی چند بار اشک بدبخت و بیچاره ها رو با آستین پیراهنت خشک میکنی؟


درس یعنی انکه بگردی بدنبال اشکی برای خشک کردن! 

امتحان یعنی خشک کردن اشک  در زمانی که آستینی نداری!!!



این رو برای اونهایی گفتم که مثل یه تیکه گوشت منتظر امام زمان(عج) هستن و نمیدونن که تا اومدن ایشون گند میزنن 

اونهایی که منتظر امام زمان هستن تا بیاد و حق رو بهشون نشون بده! ولی نمیدونن زمانی که امام بیاد، باید امتحان بدن نه اینکه درس بخونن! 

کسانی هم که درس نخونده باشند نمیتونن امتحان بدن!


این رو به کسانی هم میگم که هنوز جناح حق رو پیدا نکردند!

این علاجی برای سرگردانیه!

همیشه شنیدیم که خوارج ذکر خدا رو زیاد میگفتن و شاید از علی(ع) بیشتر!

ولی! ایا شنیده شده که سر نمازشون  زکات بدن؟! 

ایا شنیده شده که شبونه برن از فقرا دلجویی  کنن و اشکی پاک کنن؟!

در مورد معاویه چطور؟!


علی رو در خرابه میشه پیدا کرد!

گنج را در خرابه باید یافت!


حالا مدام بزنید توی سر همدیگه و همدیگه رو به ابوبکر و طلحه و زبیر و معاویه زمانه بودن متهم کنید!


مرد باشید و برید توی خرابه ها!! 

تو را به خدا مرد باشید!!!!!!!!

تو را به این عاشورا مرد باشید!!!!!!

تو را به خون حسین مرد باشید!!!!!

-----------------

عذر میخوام  اگه بعضی مسائل رو وارد کردم

دلم پره!



چنتا نوحه از حسین فخری ، از مداحان معروف خرمشهر براتون میگذارم تا با حال و هوای من هم اشنا بشید!( حسین فخری مداحی هست که من با هیچ کس مقایسه اش نمیکنم! عاشقشم!)

اگر چیز دیگه ای خاستید بگید تا براتون بگذارم


الا یا ایها ساقی


اینقدر تیر به این تن نزنید 


بین عمه را پریشان (87)


غزه (87)


یا علی