۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

اولین فکر

  

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

 

 

1-یک دقیقه سکوت و فکر کنید 

 

2-اولین چیزی رو که به ذهنتون اومد و در موردش فکر کردید ،صادقانه بنویسید! 

 

3-حالا درموردش توضیح بدید 

4- چه احساسی داری؟

   

اول فکر کنید! بعد قسمت نظرات رو باز کنید 

منتظر نظرات هستم 

 

یا علی

سرو و گل سرخ

بسم الله الرحمن الرحیم


امروز دوست داشتم یه شعر از پروین اعتصامی براتون بگذارم:



سرو خندید سحر، بر گل سرخ     که صفای تو بجز یکدم نیست
من بیک پایه بمانم صد سال     مرگ، با هستی من توام نیست
من که آزاد و خوش و سرسبزم     پشتم از بار حوادث، خم نیست
دولت آنست که جاوید بود     خانه‌ی دولت تو، محکم نیست
گفت، فکر کم و بسیار مکن     سرنوشت همه کس، با هم نیست
ما بدین یکدم و یک لحظه خوشیم     نیست یک گل، که دمی خرم نیست
قدر این یکدم و یک لحظه بدان     تا تو اندیشه کنی، آنهم نیست
چونکه گلزار نخواهد ماندن     گل اگر نیز نماند، غم نیست
چه غم ار همدم من نیست کسی     خوشتر از باد صبا، همدم نیست
عمر گر یک دم و گر یک نفس است     تا بکاریش توان زد، کم نیست
ما بخندیم به هستی و به مرگ     هیچگه چهره‌ی ما درهم نیست
آشکار است ستمکاری دهر     زخم بس هست، ولی مرهم نیست
یک ره ار داد، دو صد راه گرفت     چه توان کرد، فلک حاتم نیست
تو هم از پای در آئی ناچار     آبت از کوثر و از زمزم نیست
باید آزاده کسی را خواندن     که گرفتار، درین عالم نیست
گل چرا خوش ننشیند، دائم     ماهتاب و چمن و شبنم نیست
یک نفس بودن و نابود شدن     در خور این غم و این ماتم نیست
هر چه خواندیم، نگشتیم آگه     درس تقدیر، بجز مبهم نیست
شمع خردی که نسیمش بکشد     شمع این پرتگه مظلم نیست



شهادت با یک قرائت دیگه(4)

بسم الله ارحمن الرحیم

سلام!

دوستمون س.ح در نظری که داده بودند، به  چگونه بودن یا چگونه زندگی کردن اشاره کردند که بنظر من همواره  یکی از مسائلی بوده که ذهن بزرگان رو بخودش مشغول کرده.

بنظر شما این دنیا  درست شده برای بد سندگی کردن؟ الکی سخت زندگی کردن؟زشت زندگی کردن؟
چیزی که مسلمه اینه که ما اومدیم زندگی کنیم و چیزی بدست بیاریم و به راهمون ادامه بدیم.
نه فراره که همیشه توی این دنیا باشیم و خونه ای صرفا درخور این دنیا بسازیم و  تمام مصالح رو خرج ساخت و ساز در این مرحله بکنیم و نه اینکه به بهانه سبک رفتن و سبک تاختن ،همه چیز رو رها کنیم و صرفا به اخر توجه کنیم.  من عقیده دارم که هر دو گروه  متعلق به جبهه منحرف هستند و در نهایت عایدیی ندارند. 

زندگی ساده هیچ منافاتی با خوب و زیبا زندگی کردن نداره! 
کسی که ساده زندگی میکنه ولی زیبا، مقل کسی هست که با یه کوله پشتی در یک مسیر  زیبا در حال قدم زدنه. از مسیر لذت میبره ، از باغهای و مواها و نعمتهای حلال استفاده میکنه ،مقداری ذخیره میکنه برای ادامه سفر ، واگر نهری خراب باشه درست میکنه، اگر درختی خم باشه  به زیر اون قیم میگذاره! اگر  دیواری در شرف ریختن باشه و یا جاده خراب باشه اصلاح میکنه!
خلاص! به همسفران کمک میکنه ویا اینکه راه مسافران اینده رو سهل و اسان میکنه!
زمانی هم که به پلی(بگیم صراط) برای عبور میرسه با همون کوله پشتی عبور میکنه و یا اینکه همون کوله رو هم از کمر باز میکنه و از پل رد میشه!

زنگی غیر ساده و اعیانی هم هیچ منافاتی با این مسئله نداره! ولی چنتا خطر وجود داره!

این جور افراد اسباب و اثاثیه زیاد دارند به همین خاطر ممکنه این وسایل و بار و بندیل اونها رو از نعمتهای اطراف که مخصوص عبور از این مسیر افریده شده  غافل کنه!
ممکن هم هست این شخص زیاد در اموال خودش غرق نشه و از اون برای تبلیغ و اصلاح مسیر استفاده کنه(حضرت خدیجه(ع))  و هنگامی هم که به پل رسید هرچه هست رها میکنه و از پل عبور میکنه!
ایا همه اینطورند؟ این اموال رو خرج زیبا شدن مسیر میکنند؟ خرج اصلاح راه میکنند؟ چقدر دیگران رو با این اموال به انتخاب مرام دعوت میکنند؟ ایا موقع رسیدن به پل میتونند این بار رو زمین بگذارند و عبور کنند؟ یا اینکه درصدد این بر میان که با اون از پل رد بشن؟  موش توی سوراخ نمیرفت، جارو.....
تازه اگه این بار رو هم در کنار پل  رها کنه باز هم ضرر کرده!  چرا؟ چون  مثل الاغ بار کشیده و اخر سر هم نه بدرد خودش خورده و نه بدرد دیگران!
حضرت خدیجه قبل از رسیدن به پل همه چیز رو خرج کرد!

این  تمثیل رو برای این افراد با  انتخاب مسیر نا زیبا میشه تکرار کرد که  میسپرم  بر عهده دوستان عزیز که اگه دوست دارند ، لطف کنند و در قسمت نظرات بگند.

مخلص کلام این که:
تمام بزرگان و شهدا ،بلا استثنا ،  حتی شده به مدت کوتاه هم  در این مسیر حرکت کرده اند.
البته این نتیجه مطالعات کوچکی بود که در مورد زندگی چنتا از شهدا و بزرگان داشتم.
شهدا: ائمه (ع)، شهید طیب حاج رضایی، شهید چمران، شهید.....
بزرگان: امام خمینی، شیخ رجب علی نکو گویان، ایت...ا بهجت،...

کسی میتونه بگه که ایشان بد زندگی کردند؟
کسی که مثل شهید زندگی کنه و در ارزوی شهادت بمیره ، روزی رجعت خواهد کرد و به شهادت خواهد رسید!

خصوصیت شهید تاثیر گذاریه!
شهید با رفتنش راه خدا رو هموار میکنه!
چیزی که  ما فراموش کردیم اینه که شهادت نقزه اوجی  هست در جهاد!  هدف اصلی جهاده!

 سوالی مطرحه؟
ایا امام حسین  و حضرت عباس در جنگهایی که حضرت علی رو همراهی میکردند ، ارزو داشتند که سریع شهید بشن و برن پیش خدا روزی بخورند؟ ایا بعد هر جنگ میگفتند  خدایا! این جنگ هم تموم شد و ما هنوز شهید نشدیم؟
(دوستان! این حرفهای من رو با ادبیات رایج بین رزمنده ها و جنگ قاطی نکنید)

امام حسین میفرمایند: « ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی»
«اگر دین محمد جز با کشته شدن من پایدار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا دریابید».

اینجا یه نکته از هزار نکته نهفته  در این حدیث  به ذهنم رسید!
یعنی: کشته شدن اخرین راه است! نه اولین راه!!
"راه" مهمترین  مسئله است! 
خیلی ها برای خلاص شدن از زحماتی که باید برای روشن شدن "راه"  تحمل کنند، مدام ارزوی شهادت میکنند!

دوستان! برادران! خواهران!
شهادت اتمام حجت است برای همه! نویدی است برای مومن! تهدیدی برای دشمن!

یا علی