-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مرداد 1390 16:52
بسم الله الرحمن الرحیم «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ » و از نشانههاى او آن است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما و...
-
Good poker players always know when to fold
دوشنبه 9 خرداد 1390 19:07
بسم الله الرحمن الرحیم پوکر بازها یه ضرب المثل دارند که میگه: "Good poker players always know when to fold" پوکر باز های(یا قماربازها) خوب همیشه میدنند که کی کنار بکشند. در بازی پوکر خیلی پیش میاد که ادم سرمایه زیادی رو شرط بندی کرده باشه و اگر کنار بکشه تمام اون سرمایه به طرف مقابل میرسه. اگر قیمت رو بالا...
-
مهمترین سوال چیه؟!
دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 01:25
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت علی (ع) بسیار فریاد زد : « سلونی قبل ان تفقدونی!! ». اگر پای منبر مولا بودید ،چه سوالی میپرسیدید؟! برای خودم سوال بود که واقعا چه سوالی خیلی اهمیت داره؟! ممکنه سوالهایی که میپرسیم خیلی اهمیت داشته باشه! سوالات با اهمیت زیادی در دنیا وجود داره! کدوم از اینها برای ما اهمیت داره؟! براستی به...
-
شهید عبدالحسین برونسی
سهشنبه 6 اردیبهشت 1390 02:42
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان ! از اظهار لطفتون بی اندازه تشکر میکنم! همدردی کردید و همراه بودید!! ممنونتونم !! انشاالله که عزیز باشید و داغ عزیز نبینید ! خیلی حالم خوبه! یه تفالی زدم به دیوان جناب حافظ و غزلی گرفتم چنین : تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش...
-
إنا لله وإنا إلیه راجعون
جمعه 19 فروردین 1390 17:05
بسم الله الرحمن الرحیم «إنا لله وإنا إلیه راجعون» چند روزه که برادرم فوت کرده و تاره به من خبر دادن! خدا به همه صبر بده خیره انشاالله! برادرم-عارف وطن دوست-پس از 22 سال زندگی در این دنیا همراه با 22 سال سختی و مشقت فراوان، دار فانی را وداع گفت که انشاالله به چیزهایی که سالها از اون بی بهره بود ،در دیدار با خدای خودش...
-
بهار همگی مبارک
پنجشنبه 4 فروردین 1390 01:42
بسم الله الرحمن الرحیم سلام! سال نو مبارک! مدتیه که پست نگذاشتم و وقت شکستن قلنجهای انگشتام رسید! سال نو اومده! میدونید که! سال پیش رو دوست دارم! قشنگ بود،هرچند که اواخرش ما رو بابت کشته شدن برادرامون و خواهرانمون عزادار کرد. درست در زمانی که کسی فکرش رو نمیکرد، دو تا از کشورهای اسلامی دو تا از فضولات خودش رو دفع کرد....
-
یالثارات الحسین
جمعه 22 بهمن 1389 04:39
بسم الله الرحمن الرحیم
-
فاخلع نعلیک !!
جمعه 19 آذر 1389 03:02
بسم الله الرحمن الرحیم فاخلع نعلیک!! کربلا داغ نعل را دیده ! فاخلع نعلیک!!کربلا را بال ملائک فرش کرده! فاخلع نعلیک!!شیر خواره ای اینجا ارمیده! اراام...! فاخلع نعلیک! به یاد خار مغیلان و پای برهنه! فاخلع نعلیک!... فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس کربلا!! ( سوره طه-ایه 12:فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی) سالهاست کربلا از...
-
عدالت
شنبه 8 آبان 1389 04:11
بسم الله الرحمن الرحیم یکی از پرطرفدارترین شعارهایی که در طول تاریخ داده شده و خیلی ها به مددش سر قدرت اومدن، خیلی ها براش جون دادن، خیلی ها هم ثروتشون رو ،واژه ای بنام "عدالت"ه! وقتی که تلویزیون رو روشن میکنیم شاهد تظاهرات و راهپیمایی های جور و واجور ،شعارهای عدالت خواهانه،عدالت محور هستیم !! خلاصه این...
-
ما که برگشتیم!! دوستان حلال کنن!
جمعه 9 مهر 1389 21:11
بسم الله الرحمن الرحیم سلام به دوستان! دوستان حتما این تاخیرات مستمر بنده رو به کرامت خودشون میبخشن! در پستهای پیشین خیلی من رو شرمنده کردید و مورد لطف قرار دادید! زنده باشید انشاالله! نمیدونم خبر دارید یا نه، من چند روزیه که به دیار غربت یا همون دیار کفر خودمون برگشتم! این چند روز که مشغول یافتن خونه جدید و تمیز کاری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریور 1389 11:59
بسم الله الرحمن ارحیم سلاام دوستان! من انشا الله راهی بندر عباس هستم! پست جدیدم تقریبا امادست که در اولین فرصت درصورت دسترسی به اینترنت براتون اپ میکنم! من جدا بابت این مدت تاخیری که داشتم از دوستان عذر میخوام و امیدوارم که بر ما ببخشند! پاینده باشید خیر خواه و دعا گوی همتون هستم یا علی
-
فرازی از وصیت نامه شهید علی سالاری(پدر بزرگم)
شنبه 13 شهریور 1389 13:33
بسم الله الرحمن الرحیم سلام این پست رو میخوام به فرازی از وصیت نامه پدر بزرگم،شهید علی سالاری، اختصاص بدم.شهید علی سالاری اسفند سال 1362 در عملیات خیبر در جزیره مجنون به مقام رفیع شهادت نائل شدند.پیکر ایشون بعد از 12 سال ،در سال 1374 به خانوادش تحویل داده شد. فرازی از این وصیت نامه و زمزمه های عارفانه ایشون رو با هم...
-
هُما
شنبه 6 شهریور 1389 18:52
بسم الله الرحمن الرحیم کاش هُمای او بر شانه ام مینشست و سعادت تماشایش را نوید میداد. میدانم که هزاران بار نشسته و چنگال در شانه ام فرو کرد و من ندانستم که به دیدار عرشم میرساند. هیچ چیز از اخرین فرودش را بخاطر ندارم جز جای چنگالش که میگوید: آمدیم ....نبودید!!! امدیم....سنگین بودید!! همین داغی که نشسته بر شانه ام...
-
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی...
شنبه 23 مرداد 1389 23:44
بسم الله الرحمن الرحیم سلاام! رمضانتون مبارک! انشاالله که برای خودتون دعا های خوب بکنید و دیگران رو هم محروم نکنید.بنا بر روایات ، ماه رمضان یکی از ماههای پر حادثه در ایام ظهوره. دعاهای ویژه ای هم کنار بگذارید التماس دعا گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم...
-
نظریه اشوب و چند نتیجه
یکشنبه 17 مرداد 1389 16:37
سلام بعضی اوقات توی زندگی ادمیزاد مسائلی،چه خوب و چه بد، پیش میاد که متاثر از افعال بسیار کوچکی هستند که ما همیشه اونها رو بسیار بی اهمیت میدونیم و وقتی که خیلی خوب فکر میکنیم باز هم نمیفهمیم که سبب این حوادث چی بوده! اکثر این حوادث رو گردن شانس و سرنوشت و امتحان خداوند میندازیم و خودمون رو تبرئه میکنیم.ادر این پست...
-
امسال با هم دسته جمعی رفته بودیم زیارت...
دوشنبه 4 مرداد 1389 03:42
بسم الله الرحمن الرحیم میدونید که! ما مشهد بودیم! من و سید امین و جناب مستطاب حسین فاطمی!! یه مثلث طلایی و مشتی! که مشتی هم شدیم! یاد همه دوستان بودیم! تک تک! البته نام پدر رو یادم نبود! بعضی از دوستان رو هم که دیگه با نام مستعار دعا کردیم! انشا الله که به دستتون برسه! جاتون خالی! خیلی حال داد! راستی! شب تا سحرهای حرم...
-
تناسخ
چهارشنبه 30 تیر 1389 04:50
بسم الله الرحمن الرحیم سلام! امشب دیگه بعد از مدتها عزمم رو جزم کردم که مطلبی رو در مورد "تناسخ" ( Reincarnation ) بنویسم و نظرات مختلف رو در مورد اون بررسی کنم. امیدوارم که بدردتون بخوره! تناسخ یکی از مفاهیم مطرح در فلسفه ،عرفان و کلامه که در مکاتب فلسفی و دینی زیاد در موردش بحث شده و نظرات ضد و نقیضی...
-
مصلحت و منفعت
دوشنبه 21 تیر 1389 09:40
بسم الله الرحمن الرحیم یه دوستی به پیشنهاد بی شرمانه داد! کنار ابشار وایساده بودیم! گفت: اینقدر میدم ،2 دقیقه زیر این ابشار بایست. گفتم: ارزش نداره! دوتا اینقدر خرج دوا و دکترم میشه! گفت: خوب دوتا اینقدر میدم! گفتم: به محنت بیماریش نمی ارزه! یه سوال! چرا اکثر مردم به ابن نگاه نمیکنند که ایا کاری که میکنند ارزشش رو...
-
نعمت
یکشنبه 20 تیر 1389 22:36
بسم الله الرحمن الرحیم کودک،صبحانه،شکوفه،بیداری،سلام،گیلاس،بزغاله،دریا،شیر تازه،شیشه، گلاب،شبنم،خانواده،احترام،سفید،خنده،سرسره، بوته تمشک،باد سرد سحری،لیلی،فالوده شیرازی با ابلیمو،بید مجنون،انار،بوی یاس،ربنا،اب خنک، سفره افطار،رقص،بوسه،بلبل، مامان و بابا،قران،پارچه ترمه، خورش سبزی(قورمه سبزی)، سورمه،رودخونه،تخم مرغ،...
-
در راه ایران - 9 تیر 1389
چهارشنبه 9 تیر 1389 15:53
بسم الله الرحمن الرحیم سلام! الان در فرودگاه هستم! انشا الله پنجشنبه تهرانم! کمی حالم گرفته شد ولی بلطف خدا حلش میکنم! این بیت مخاطب "خاص" دارد : با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست و از رفیقان ره استمداد همت میکنم این بیت هم مخاطب خاص داره و هم عام : حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی بنگر این شوخی که با...
-
طلوع
پنجشنبه 3 تیر 1389 04:32
بسم الله الرحمن الرحیم یه مدتیه که هیچ طلوع افتابی رو از دست نمیدم! خیلی لذت بخشه!خیلی! میدونید چه وقتی لذت بخش تر از همیشه ست؟ وقتی که به بهانه تماشای طلوع میای بیرون! یعنی با نیت دیدن طلوع خورشید میری بیرون! نه اینکه بطور تصادفی اون رو ببینی! اینجوری وقتی که خورشید میخواد بیاد بالا هیجان خاصی پیدا میکنی! قلبت میزنه!...
-
سیاحت نامه علی بیگ
سهشنبه 25 خرداد 1389 06:00
بسم الله الرحمن الرحیم جاتون خالی! هفته پیش با چنی تند(تنی چند) از دوستان رفتیم طرفهای غرب انگلیس، منطقه ای به نام Lake District که همونطور که از اسمش پیداست شامل چندین دریاچه میشه که از بزرگترین دریاچه های انگلیسه. از مناطق حفاظت شده ،تمیز، زیبا که قوانین سفت و سختی هم داره. این منطقه در کانتی(county) کامبریا...
-
اشعاری از شیخ بهایی
چهارشنبه 19 خرداد 1389 05:31
بسم الله الرحمن الرحیم سلام ! ابن چند روزی که در خدمتتون نبودم هم کمی سرم شلوغ بود و هم اینکه یه مسافرت کوچولو رفتم که اگر فرصتی شد یه توضیح کوچولو بهمراه عکسهای مربوطه براتون میذارم. یه مدتیه که مجذوب شخصیت شیخ بهایی شدم.هم بعنوان یه عارف طراز یک و هم یک دانشمند کم رقیب! نمیدونم دوستان با شعرای ایشون چقدر اشنایی...
-
فرصت شناسی
چهارشنبه 12 خرداد 1389 16:20
بسم الله الرحمن الرحیم قبلا در مورد لحظه ها و دین به لحظه ها و اینکه چه اعتقادی به این موضوع دارم در قالب یه پست صحبت شد.در پست "توکل و تعقل و...." یه نظری با مضمون فرستادن موقعیتها از طرف خدا از طرف خانم "مهرگان" ارسال شد که همونجا تصمیم گرفتم که پستی رو در مورد فرصت شناسی بنویسم. نظر خانم...
-
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز اید....
چهارشنبه 5 خرداد 1389 04:51
بسم الله الرحمن الرحیم یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت فریاد که از شش جهتم راه ببستند آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت؟ ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق ما...
-
توکل و تعقل و ...
یکشنبه 2 خرداد 1389 08:04
بسم الله الرحمن الرحیم -آدمیزااد عاقله!فکر میکنه و مشکلش رو حل میکنه! توکل به خدا معنی نداره! -توکل به خدا! هر جی خودش بخواد همون میشه!چرا فکر کنیم؟ -فکر میکنم و به خدا توکل میکنم و انشا..ا خدا بهترین ها رو بفکرم میندازه...بهترین ها رو سر راهم قرار میده...بهترین رو .... -..... بحث توکل و تعقل ،"از شما حرکت و از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 08:13
بسم الله الرحمن الرحیم یه خر مگسی از یه سوراخی اومده توی اتاق هی خودشو به در و دیوار میکوبه که بره بیرون در رو براش باز کردم که بره بیرون باز خودشو به در و دیوار میزنه در به این بزرگی رو نمیبینی؟!
-
سالهای قحطی
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 01:24
بسم الله الرجمن الرحیم جمجمک برگ خزون جماعت دوون دوون اومدن بر سرچاه سر به پا ناله و آه ... .. . هی سرشونو تکون میدن گندماشونو نشون میدن ... .. . سالها سالهای قحطیه سالها همه جا بدبختیه ... .. . تا کی باید اه بکشیم؟ منت این چاه بکشیم؟ ... .. . کاشکی که بارون بباره آخ، کاشکی که بارون بباره (منِِ در حسرت او)
-
میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم
سهشنبه 28 اردیبهشت 1389 00:23
بسم الله الرحمن الرحیم میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم این الطالب بدم الزهرا(س)؟
-
مصطفی مصطفی ست
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 07:35
بسم الله الرحمن الرحیم نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟ می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟ شب های جمعه من را می برد مسجد ارک. با دوچرخه می برد. یک گوشه می نشست و سخن رانی گوش می داد. من می رفتم دوچرخه سواری . پدرمان...