۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

راه پیروزی(نگاهی به دورن کودکی)

                                          بسم الله الرحمن الرحیم


اموزش جهاد در زمان کودکی ما هم جالب بود!

حس میکنم این داستان در این زمان خیلی مصداق داره!






نظرات 19 + ارسال نظر
س.ح شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 10:15 ق.ظ http://badbadakeabyy.persianblog.ir/

سلام..
وای چه داستان با حالی...قبلا یه جایی خوندیم تو مدرسه..یادم نیست کلاس چندم..
یه مشکلی که ما الان داریم فکر کنم تعدد کاکلی هاست..

تا اخرش رو خوندم ..خیلی دلنشین بود
ممنون
یا علی

سلام!

بله! کلاس سوم نبود؟! فکر کنم کلاس سوم بود!

راستش بنظر من نعداد کاکلی یکی بیشتر نیست! بقیه قار قار میکنند!

پس فکر میکنم برای شما هم یاد ایام شد! :)

خواهش میکنم
یا علی

راضیه شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام...
یاد داستان های دوران کودکی افتادم
توی اون داستانها همیشه یه موجود زورمند با یه موجود ضعیف در می افتاد و بر خلاف تصور بچه ها برنده ی نهایی اون موجود ضعیف ولی با درایت بود!!!!!!
چه اصول زیبایی در بچگی به ما دیکته شده بود...نه؟؟؟؟؟
اینکه همیشه در زندگی عقل و درایت هر گره ای رو میتونه باز کنه حتی کورترین گره ها رو! مثل دعوا با یه موجود قدرتمند!!!!!
چقدر خوبه که گاهی اوقات از قالب بزرگی مون در بیاییم و بچه شیم و این داستانها رو با دقت بخونیم و نگیم که مال بچه هاست!!!! برعکس دقیقا مال آدم بزرگهایی است که درگیر دنیا شدن و آموزه های زیبای کودکیشون رو فراموش کردن!!!!!
ممنون
بی نهایت زیبا بود و آموزنده برای ما آدم بزرگا(!!!!)
در پناه حق

سلاام!

با حرفتون موافقم! هر درسی که میخوندیم کلی درس توی دل خودش داشت!دهقان فداکار، تصمیم کبری،کوکب خانم،... توی هر کدوم یم سری حرف اخلاقی!

من که خودم خیلی با این ارتباط برقرار کردم!به همین خاطر گذاشتمش! گاهی باید ساده تر فکر کرد!

خواهش میکنم!
زنده باشید
یا علی

داود شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 03:17 ب.ظ http://yaran1388.blogsky.com/

سلام برادر علیرضا

آقا چی شده حالا یاد این داستان افتادی؟

به هر حال بردمون به زمان کودکی...گرچه هنوز هم کودکیم...

انشاالله شر هر چی زورگو تو دنیاست رو به مدد آقا ریشه کن میکنیم...

خیلی ارادت داریم...

یا علی

سلااام!
برادر اقا داوود! :)

راستش انگشتر" یا ظافر" رو دیدم!

شما برای ما اقایید! :)

انشا...ا! خدا از دهان مبارکتون بشنوه!

مخلصیم
یا علی

د شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 07:04 ب.ظ

سلام.
دوباره داغ دل من سر آموزش و سیستمش و ... تازه شد!
به نظرم داستانش کلیشه ای اومد؛ دوست دارم بدونم یه بچه وقتی این داستان را میخونه یا میشنوه نظش چیه و چه حسی داره!

سلام!
:)

شما هم از انسانهای دغدغه مندید ها!! :)
سیستم اموزشی مشکل زیاد داره و لی گه گاه یه چیزهای خوبی هم میشه توش پیدا کرد

کلیشه ای؟! شاید یه این خاطر که مال زمان مدرسه ست!

راست میگید! من هم برام سوال شد!که چه حسی داره؟!

ممنون
یا علی

مهرگان شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 08:49 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام اخوی مهندس
خوبی ؟
میدونی چیه؟
از هر زاویه ای که به این تصاویر نگاه میکنم ، یه چیزی کم داره!!

چند تا گنجشک چاق و چله روی شاخه های درخت!!که عنوان خواص بی بصیرت رو یدک بکشن!!!

روزهای پایانی ساله 88 هم در حال گذره 

یه دستی به سر و روی اون وبلاگ بیچاره بکش گناه داره!!
چند روز دیگه سالگردشه ها!! دریابش!!

موفق باشی

سلااام هم شیره !!
شکر خدااا!

چیه؟!
شما هم ما رو مرحوم فرمودید با این عبارت" یه چیزی کم داره"!! :))

اون موقع این خواص بی بصیرت هم قاطی بقیه بودند!! به همین خاطر مشخص نیست! در کتابهای درسی سال جدید لحاظ خواهد شد! :))

انشا..ا برای سالگردش یه شمع میگذارم! :دی

شاید یک چیزهایی گذاشتیم! اگه وقط شد! انشا...ا!

یا علی

داود شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 11:13 ب.ظ

سلام برادر علیرضا
منبعی را که خواسته بودید اگرچه با تاخیر برایتان میگذارم.
ضمنا از برادر عزیزم جواد درویش(وادی) که این منبع را برایم فرستادند تشکر میکنم.

«متصدیان امور، متعهدان به اسلام و خادمان به ملت.

آن چیزى که مربوط به دولت است، باید من عرض کنم، و شما هم مى‏دانید و شاید بعضیها کمتر بدانند، بعضیها بیشتر. آن شناختى که من از این متصدیان امور دارم که بعضى از آنها سالهاى طولانى با آنها بوده‏ام و از نزدیک ملاقاتشان مى‏کرده‏ام، و بعضى دیگر هم که در طول این خدمتى که مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما یکى از اینها را، البته به‏

طور اجمال که مزاحم شما نشوم، به شما عرض مى‏کنم. شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقاى خامنه‏ا ى پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى‏اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى‏کنید. ایشان را من سالهاى طولانى مى‏شناسم، و در آن زمانى که اوّل نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پیامها تشریف مى‏بردند، و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده»


صحیفه امام، ج‏17، ص: 272 ..

سخنرانى [در جمع اصناف و بازاریان سراسر کشور (لزوم حمایت بازار از دولت)].
زمان: صبح 10 بهمن 1361/15 ربیع الثانى 1403.
مکان: تهران، حسینیه جماران

یا علی

سلااام!

برادر داوود!!! یه دونه ایید!! :)

دست شما درد نکنه! خیلی عالی
یا علی

فاطمی یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 09:14 ق.ظ http://yatura.blogfa.com

سلام!
به جز آموزش جهاد داستان نکته های دیگه ای هم داشت مثلا : گنجشکهایی که اهل کوفه نیستن و تبعیت بی چون و چرا دارن ...
ولی با مهرگان موافقم... جای یه عده تو داستان خالیه!
یا علی مددی!

سلاام!
حالم شما جطوره؟

یان هم نکته ای بوداااا!! گنجشکهایی که اهل کوفه نیستند!
همیشه از تیز بینی شما خوشم میومده! :)

بلهه! توضیح دادم که جاشون خالی نیست! هنوز رخ نشان ندادند!

یا علی

هدی یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 05:25 ب.ظ http://elmoservat.blogfa.com

سلام آقای وطن دوست
حالتون چطوره؟
در حرم مطهر حضرت معصومه(س) دعاگوی شما و دوستان خوبم بودم..
چه داستان قشنگی بود..درس وحدت و یکپارچگی و ایستادگی در مقابل ظلم و جور را میدهد...فقط امیدوارم عده ای در بین این گنجشکها نباشند که با فیل سازش کرده و در مقابل ظلم و جورش سکوت کنند...و باعث تضعیف اون جمعیت شوند!
..
یا علی
التماس دعا

سلاام!
به به!

ممنونم! شکر خدا!
شما چطورید؟!

تشریف بردید قم؟! شما لطف دارید! دعا میکردید که ما رو هم هرچه زودتر بطلبند!

انشا...ا که بقیه گنجشکها اجازه این سازشها رو نمیدند!

التماس دعا
یا علی

سیدامیر دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 07:18 ب.ظ http://shia-book.blogsky.com/

سلااام....
ما هم ایضاء تشریفمون رو بدیم قم و به یاد بعضی ها هستیم!؟
انشاالله که هر چه زودتر قسمت بعضی ها هم بشه.
اگه یه وقت ندیدمتون پیش پیش عیدتون و عیدمون مبارک!


صبح نزدیک است و ...

سلام!
اقا سید!
خیلی اقایی!!
این بعضیها شامل من میشه دیگه!! اره؟! :دی
انشا..ا که میایی!ولی کلا عیدت مبارک !
یا علی

[ بدون نام ] دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 07:22 ب.ظ

میگم علی رضا توی نیوکاسل موقع سال تحویل جایی برای رفتن هست؟!
ما رو هم دعا کنید.
آخه تا حالا کسی توی نیوکاسل دعام نکرده!

صبح نزدیک است و ...

سلام!

توی نیوکاسل؟!اره!! ایرانیا که میرن کلوپهای مختلف برای .....
حتماا!! تو هم همینطور!
مگه دعا در نیوکاسل مستجاب میشه؟! ما از شما که اماکن مقدسه میرید التماس دعا داریم!
:دی
باشه برای نمونه یه دها هم میکنیم که توی کلکسیونت از نیوکاسل هم داشته باشی! :))
قربانت
یا علی

سید دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 07:29 ب.ظ

به به! بالاخره ما شما رو آنلاین یافتیم!
حیف که چت بلد نیستم! وگر نه یه گپ مفصلی باهات می زدم.
قم و حرم خانم جات خالیه!
انشاالله قسمت بشه باهم یه سفر بیاییم.

صبح نزدیک است و ...

سلام!

ای بابا! شرمنده ایم! این چند مدت دوباره سرم شلوغ شده!

بابا! بیا یاد میگیری!!

انشا...! ما که از خدامونه!
یا علی

د سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام.
معلومه که گه گاه یه چیزهای خوبی هم میشه توش پیدا کرد. اصلاً من خودم کلی احساس دین میکنم نسبت به بسیاری از معلم هایی که در دورا ن مرسه داشتم، منظور اینکه حرف هایی زدند که مسیر من را جهت داده. ولی حیفه! واقعاً حیف 12 سال عمر بچه مسلمون ما نیست؟ وقتی با 4 تا تصمیم میشه از همین فردا اوضاع را کلی سر و سامون داد؟ در کنار خوبی هاش، چقدر حرف ها که 2 هفته بیشتر توی ذهن ما دوام نداشتند، چه فرصت هایی که میشد یه دانش آموز بهتر استفاده کنه، چه مهارت هایی که میشد یاد بگیریم، چه ....!
کلاً خیلی حیفه؛ آدم واقعاً دلش میسوزه.
این داستان هم الان برای من و شما جالبه؛ باید دید نظر بچه 10 ساله چیه(شما میگید کلاس سوم بوده؛ من شخصاً اصلاً یادم نمیاد.) و اصلاً ذره ای براش تاثیر داره؟ و اینکه چنین پیامی را نمیشد با روش های بهتری انتقال داد.
ما که این همه میگیم کشر اسلامی و این همه آرمان و امید و آرزو داریم، حداقل به نظر من چنین داستانی توی یه کتاب مدرسه نباید به نظرمون جذاب باشه؛ هر چند خیلی بهتر از نبودنشه.

سلام!
درسته!


این داستان در اون زمان خیلی روی من تاثیر گذاشت! بطوریکه وقتی توی کلاس این درس رو خوندم، تا مدتها تیکه کلام من شده بود " این سزای کسی است که به دیگران ستم کند و بگوید زورم زیاد است و هر کاری دلم بخواهد میکنم"!! :)))
یادمه این رو بعد از دعواهایی که پیروز میشدم میگفتم!

به همین خاطر تا الان توی ذهنم مونده!
ولی من معتقدم که بصورت نا خود اگاه در وجود ما مینشینه!!

ممنونم
یا علی

فاطمه سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 12:35 ق.ظ http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام

خیلی خوبه ... جهادی صورت گرفت پیروزی هم به دست اومد ولی چیزی که از این به بعد مهم میشه وسواسیه که این گنجشک ها باید از این به بعد توی تعیین سرنوشت خودشون بکار ببرن و نگذارند تحت تاثیر شعور کاذبی که رسانه ها واسشون به ارمغان میارن قرار بگیرند ... این عده ای که مهرگان ازشون حرف میزنه زمانی تقویت میشن که با تبلیغات گسترده ای که صورت میگیره ملاک از حال فعلی افراد ( آخی- همون گنجشک های چاق و چله ) به گذشته افراد تغییر پیدا کنه ...

روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام!
بله بله!
میشه فار فار کلاغ دیگه!نه؟!

ممنونم
التماس دعا
یا علی

مهرگان سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 12:39 ق.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام خوبی اخوی مهندس ما فوق اعظم ؟؟
پیشاپیش عید سعید باستانی رو تبریک میگم
امیدوارم سال خوب و پر برکتی پیش رو داشته باشی

اخوی مهندس!لینکت بازم روی سایت الف قرار گرفته!!اونم دوتا دو تا!!!!!!!!!!!

می بینم که رسم الخط فارسی رو هم فراموش کردی!! غلط های ...(اسمش رو بذاریم اشتباه تایپی یا غلط املایی؟) داره چشم گیر میشه!!آثار دوری از وطنه یا یا تخته کردن وبلاگ حکایت همچنان باقیست...؟؟؟؟؟؟؟؟

روزهای پایانی اسفند است!!اسفند ها رو دریاب!!

سال خوب داشته باشی
انشالله خوبی بدی دیدی حلال کنی
در پناه حق

سلام!
شکر خدا ! ما همیشه خوبیم!

همچنین شما!
دو تا؟! بابا...! معروف شدیم! :دی

عنوان پست رو میگی؟
اشکال تایپی بود! چون عجله ای شد!

عید داره میاد؟! من اصلا حس نمیکنم! اثلا امروز چندمه؟! :دی

باید یه سری به مغازه پاکستانیها بزنم برا خرید اسفند!! :))

ممنون
ما که بد ندیدیم! خوبی هم که حلالیت نمیخواد! :)

یا علی

سیدامیر چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 10:55 ق.ظ http://shia-book.blogsky.com/

سلام...
می بینم که یه لینک جدید به پیوندات اضافه کردی.
کی هست حالا این بشر؟! پسر خوبی هست یا نه؟
شما رو نمی دونم! من که نمی شناسمش؟!

ممنون...
خوب! خدا رو شکر این کلکسیون دعاهامون هم یه مقدار تکمیل تر شد! (خنده)
راستی اگه این سید امین رو دیدی یا تماسی براقرار شد. سلام ما رو هم برسونید.
راستی دوم: شنیدم (والبته دیدم) لینکاتون بالا بالاها رفته(خنده). مبارکه.... خوشحال شدیم. انشاالله موفقیت های بعدی.

صبح نزدیک است و ...

سلام!
اره!! البته اگه صاحب لینک راضی باشه! :)
بچه سیده!! :دی


قربانت
:دی

بابا!! این بچه ما رو بیچاره کرده! جواب نمیده این موبایلشو!!

ای بابا! تبریک نداره! مال همه رو میذارن! لینک ما رو هم گذاشتن!
موفقیتی نیست بابا! هر مطلبی بدی اونها هم میزنن توی سایتشون!

قربونت
انشا...ا
یا علی

س.ح چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام..
خوبین؟
با کلاغ ها موافقم
اومدم سال نو رو بهتون تبریک بگم پیش پیش..ایشالا که هر هر سال بهتر از سال قبل باشه براتون
راستی به اون وبلاگتون هم یه سری بزنین گناه داره
یا علی

سلام!

ممنونننننن! لطف کردید!!
شما هم انشا..ا سال همچین تپل مپلی داشته باشید و پر برکت!!! :))

راست میگیدها!!
چند بار به من گفتن که یه دستی به سر و روش بکشم! هی یادم میره!خوب شد گفتید! :)

یا علی

راضیه چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 06:03 ب.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام
آمدم آپ نبودید رفتم!!!!!!!!!!!!
زود باشین آپ کنین که به شدت فی الانتظارم!!!!!!!
در پناه حق....

سلام!
اگه یه کم بعدش میومدید بروز بودم! :)
به روی چشم
یا علی

هدی چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 06:54 ب.ظ

سلام
خدا رو شکر ما هم خوبیم...بله سعادت رفتن به قم و حرم مطهر را داشتم...انشاءالله نصیب شما هم میشه ...البته شما پارتی تون قوی تره وقتی میاین ایران یه راست امام رضا(ع) مطلبه شما رو ، انشاءالله زیارت هردو بزرگوار (حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه(س) )نصیبتون میشه...
ممنونم.
یا علی

سلام!
انشا...ا!
پارتی ما؟! ما که سید نیستیم خانم! :)

انشا..ا این بار هم بطلبه که نشون بده که شانسی نبوده! :دی

یا علی

هدی چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 08:39 ب.ظ

سلام مجدد
سید نیستین ولی سیدا رو که دوست دارین ..این پارتی از علاقه و حب شما به اولاد پیغمبر(ص) هست :)
..
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد