۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

اشعاری از شیخ بهایی

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام !

ابن چند روزی که در خدمتتون نبودم هم کمی سرم شلوغ بود و هم اینکه یه مسافرت کوچولو رفتم که اگر فرصتی شد یه توضیح کوچولو بهمراه عکسهای مربوطه براتون میذارم.


یه مدتیه که مجذوب شخصیت شیخ بهایی شدم.هم بعنوان یه عارف طراز یک و هم یک دانشمند کم رقیب!

نمیدونم دوستان با شعرای ایشون چقدر اشنایی دارند. من که مدتیه با شعرهای ایشون بشدت مانوس شدم. به شما هم توصیه میکنم  که خوندن اشعار و اثارشون رو توی برنامه ها تون بگنجونید.



چند تا از اشعار ایشون رو در این پست میگذارم. شاید کمی طولانی باشه و حوصله خوندن نداشته باشید.این اشعار از مجموعه اشعار نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز انتخاب شده.



 «فی ذم العلماء المشبهین بالامراء المترفعین عن سیرة الفقرا»



علم یابد زیب از فقر، ای پسر

نی ز باغ و راغ و اسب و گاو و خر


مولوی را، هست دایم این گمان

کان بیابد زیب ز اسباب جهان


نقص علم است، ای جناب مولوی

حشمت و مال و منال دنیوی


قاقم و خز چند پوشی چون شهان؟

مرغ و ماهی، چند سازی زیب خوان؟


خود بده انصاف، ای صاحب کمال

کی شود اینها میسر از حلال؟


ای علم افراشته، در راه دین

از چه شد مأکول و ملبوست چنین؟


چند مال شبهه ناک آری به کف؟

تا که باشی نرم پوش و خوش علف


عاقبت سازد تو را، از دین بری

این خودآرایی و این تن پروری


لقمه کید از طریق مشتبه

خاک خور خاک و بر آن دندان منه


کان تو را در راه دین مغبون کند

نور عرفان از دلت بیرون کند


لقمهٔ نانی که باشد شبهه ناک

در حریم کعبه، ابراهیم پاک


گر، به دست خود فشاندی تخم آن

ور به گاو چرخ کردی شخم آن


ور، مه نو در حصادش داس کرد

ور به سنگ کعبه‌اش، دست آس کرد


ور به آب زمزمش کردی عجین

مریم آیین پیکری از حور عین


ور بخواندی بر خمیرش بی‌عدد

فاتحه، با قل هوالله احد


ور بود از شاخ طوبی آتشش

ور شدی روح‌الامین هیزم کشش


ور تو برخوانی هزاران بسمله

بر سر آن لقمهٔ پر ولوله


عاقبت، خاصیتش ظاهر شود

نفس از آن لقمه تو را قاهر شود


در ره طاعت، تو را بی‌جان کند

خانهٔ دین تو را ویران کند


درد دینت گر بود، ای مرد راه!

چارهٔ خود کن، که دینت شد تباه


از هوس بگذر! رها کن کش و فش

پا ز دامان قناعت، در مکش


گر نباشد جامهٔ اطلس تو را

کهنه دلقی، ساتر تن، بس تو را


ور مزعفر نبودت با قند و مشک

خوش بود دوغ و پیاز و نان خشک


ور نباشد مشربه از زر ناب

با کف خود می‌توانی خورد آب


ور نباشد مرکب زرین لگام

می‌توانی زد به پای خویش گام


ور نباشد دور باش از پیش و پس

دور باش نفرت خلق، از تو بس


ور نباشد خانه‌های زرنگار

می‌توان بردن به سر در کنج غار


ور نباشد فرش ابریشم طراز

با حصیر کهنهٔ مسجد بساز


ور نباشد شانه‌ای از بهر ریش

شانه بتوان کرد با انگشت خویش


هرچه بینی در جهان دارد عوض

در عوض گردد تو را حاصل، غرض


بی‌عوض، دانی چه باشد در جهان؟

عمر باشد، عمر، قدر آن بدان


 ***


 حکایة فی بعض اللیالی


شب که بودم با هزاران کوه درد

سر به زانوی غمش، بنشسته فرد


جان به لب، از حسرت گفتار او

دل، پر از نومیدی دیدار او


آن قیامت قامت پیمان شکن

آفت دوران، بلای مرد و زن


فتنهٔ ایام و آشوب جهان

خانه سوز صد چو من، بی‌خانمان


از درم ناگه درآمد، بی‌حجاب

لب گزان، از رخ برافکنده نقاب


کاکل مشکین به دوش انداخته

وز نگاهی، کار عالم ساخته


گفت: ای شیدا دل محزون من!

وی بلاکش عاشق مفتون من


کیف حال القلب فی نار الفراق؟

گفتمش: والله حالی لایطاق


یک دمک، بنشست بر بالین من

رفت و با خود برد عقل و دین من


گفتمش: کی بینمت ای خوش خرام؟

گفت: نصب اللیل لکن فی‌المنام

 

***




دست خط منسوب به شیخ بهایی



 فی التأسف و الندامة علی صرف العمر فیما  لاینفع فی القیامة و تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «سؤر المؤمن شفاء»

قد صرفت العمر فی قیل و قال
یا ندیمی قم، فقد ضاق المجال

و اسقنی تلک المدام السلسبیل
انها تهدی الی خیر السبیل

و اخلع النعلین، یا هذا الندیم
انها نار أضائت للکلیم

هاتها صهباء من خمر الجنان
دع کئوسا و اسقنیها بالدنان

ضاق وقت العمر عن آلاتها
هاتها من غیر عصر هاتها

قم ازل عنی بها رسم الهموم
ان عمری ضاع فی علم الرسوم

قل لشیخ قلبه منها نفور
لا تخف، الله تواب غفور

علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال

طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام

وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز
آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:

کل من لم یعشق الوجه الحسن
قرب الجل الیه و الرسن

یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار»

گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین

تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟

فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم

علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی

علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث

زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگر تو صد فخر راز

هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو

دل که خالی باشد از مهر بتان
لتهٔ حیض به خون آغشته دان

سینهٔ خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان

سینه، گر خالی ز معشوقی بود
سینه نبود، کهنه صندوقی بود

تا به کی افغان و اشک بی‌شمار؟
از خدا و مصطفی شرمی بدار

از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟
رو به معنی آر و از صورت مگوی

دل، که فارغ شد ز مهر آن نگار
سنگ استنجای شیطانش شمار

این علوم و این خیالات و صور
فضلهٔ شیطان بود بر آن حجر

تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی
سنگ استنجا به شیطان می‌دهی

شرم بادت، زانکه داری، ای دغل!
سنگ استنجای شیطان در بغل

لوح دل، از فضلهٔ شیطان بشوی
ای مدرس! درس عشقی هم بگوی

چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان

چند زین فقه و کلام بی‌اصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول

صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف

دل منور کن به انوار جلی
چند باشی کاسه لیس بوعلی؟

سرور عالم، شه دنیا و دین
سؤر مؤمن را شفا گفت ای حزین

سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی
کی شفا گفته نبی منجلی؟

سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگیها پاک کن
 

***


 فی الفوائد المتفرقة فیما یتضمن الاشارة الی  قوله تعالی ان الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة

ابذلوا اروا حکم یا عاشقین
ان تکونوا فی هوانا صادقین

داند این را هرکه زین ره آگه است
کاین وجود و هستیش، سنگ ره است

گوی دولت آن سعادتمند برد
کو، به پای دلبر خود، جان سپرد

جان به بوسی می‌خرد آن شهریار
مژده‌ای عشاق، کسان گشت کار

گر همی خواهی حیات و عیش خوش
گاو نفس خویش را اول بکش

در جوانی کن نثار دوست جان
رو «عوان بین ذالک» را بخوان

پیر چون گشتی، گران جانی مکن
گوسفند پیر قربانی مکن

شد همه برباد، ایام شباب
بهر دین، یک ذره ننمودی شتاب

عمرت از پنجه گذشت و یک سجود
کت به کار آید، نکردی ای جهود!

حالیا، ای عندلیب کهنه سال
ساز کن افغان و یک چندی بنال

چون نکردی ناله در فصل بهار
در خزان، باری قضا کن زینهار!

تا که دانستی زیانت را ز سود
توبه‌ات نسیه، گناهت نقد بود

غرق دریای گناهی تا به کی؟
وز معاصی روسیاهی تا به کی؟،

جد تو آدم، بهشتش جای بود
قدسیان کردند پیش او سجود

یک گنه چون کرد، گفتندش: تمام
مذنبی، مذنب، برو بیرون خرام!

تو طمع داری که با چندین گناه
داخل جنت شوی، ای روسیاه!
 



نظرات 10 + ارسال نظر
هدی چهارشنبه 19 خرداد 1389 ساعت 12:07 ب.ظ http://elmoservat.blogfa.com/

سلام آقای وطن دوست
چه قد اون بیت اخر تکان دهنده بود...

"تو طمع داری که با چندین گناه
داخل جنت شوی، ای روسیاه"

البته میگویند که انسانی به درجه ی عالی می رسه که خدا رو برای خدا پرستش کنه نه بهشت و جهنم ولی ماها هنوز به اون درجه نرسیدیم و خیلی کارا رو از ترس جهنم انجام نمیدیم خدا کنه به درجه ای برسیم خدا رو برای خودش بپرستیم و بهش عشق بورزیم.....
دستتون درد نکنه پست عمیق و خوبی بود هرچند من خیلی چیزاشو درست و کامل نفهمیدم و به برام سنگین بود....
ممنونم
یا علی.

سلام!


البته خود بهشت و جهنم هم کم چیزی نیست! چون به هر حال اعتماد به وعده خداست دیگه!کسی که به وفده خدا اعتقادی نداره از اتش جهنم هم خبر نداره!
انشاالله که هود خدا خواسته ما بشه!

خواهش میکنم!
البته باید روش فکر بشه! حرفهای عرفا همشون جای فکر داره

یا علی

س - ف چهارشنبه 19 خرداد 1389 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام

راستش فکر کنم اولین شعری بود که از بهایی خوندم.
خیلی پر مغز بود.ممنون که با ما تقسیم اش کردید.
لذت بردم.
راستی منم یه سفر کوچولو رفتم.
:)
دعا فراموش نشه.
یا علی

سلام!

انشاالله که باز هم بخونید چون خیلی زیبا و پر معنی شعر میگه!

خدا رو شکر که خوشتون امد

باریکالله! سفر استانی؟! :دی

حتما! شما هم همینطور

یا علی

مهرگان چهارشنبه 19 خرداد 1389 ساعت 09:22 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام جناب مهندس اعظم
خوب هستین؟
روزگاران گذشته شعار شیخ بهایی رو زیاد میخوندم
اون شعر معروفش با صدای مختاباد خیلی برام خاطره انگیزه و همیشه برام تازگی داره

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
.
.
.
"" در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه ""

یاد روزگاران را زنده کردی!!

جالبه ها شیخ بهایی همه فن حریف بوده!! نون سنگک از ابداعات و ابتکارات شیخ بهایی بوده برای تامین غذای سربازان هنگام لشکر کشی

خدا رحمتش کنه


موفق باشی

سلاام!

شکر خدا!!همچنان بر قراریم!

ااا!! از شیخ بهایی بود؟! نمیدونستم اینو!!


نون سنگک؟!! اینو نمیدونستم!!
میدونستی مخترع کباب کوبیده هم شیخ بهایی بوده؟! سماق خوردن همراه کوبیده هم از نسخه های خودشه!!

برای خودش چیزی بوده ها!!

خدا رحمتش کنه

یا علی

مهرگان چهارشنبه 19 خرداد 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

http://www.4shared.com/get/74903775/a0ae2594/Mokhtaabaad-Tamannaaye_Vesaal.html;jsessionid=41FD440B4E00B8C5D8138B06A46A3683.dc278

سلام

دستتان درست!! :)

یا علی

رستگار جمعه 21 خرداد 1389 ساعت 12:41 ق.ظ http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام

جالب بوداا!

تا به حال سعادت نداشتیم سیری اندر احوالات این شیخ بزرگوار کنیم!
ممنون که یادآوری کردید!

"در جوانی کن نثار دوست جان
رو «عوان بین ذالک» را بخوان


پیر چون گشتی، گران جانی مکن
گوسفند پیر قربانی مکن


شد همه برباد، ایام شباب
بهر دین، یک ذره ننمودی شتاب


عمرت از پنجه گذشت و یک سجود
کت به کار آید، نکردی ای جهود!


حالیا، ای عندلیب کهنه سال
ساز کن افغان و یک چندی بنال


چون نکردی ناله در فصل بهار
در خزان، باری قضا کن زینهار!"

من رو یاد این جمله خواجه عبد الله انصاری انداخت که:

در کودکی پستی... در جوانی مستی... در پیری سستی... پس خدا را کی پرستی!

نیازمند دعای ویژه شب امتحان هستیم! دوستان دریغ نفرمایید! :)

یا حق

سلاام!

پس مقبول شما هم افتاد! خدا رو شکر! :)

شعرهای خیلی جالبی داره! تازه من شعرای دوران پیش دبستانیش رو انتخاب کردم! :))

اشعارشو بیشتر با حال و هوای اشهار مولانا سروده!

خواهش میکنم!


اتفاقا من هم یاد همین جمله افتادم!!جدا هم که همینطوره!

حتما!! ما که تسبیح بدستیم و سر به سجده میفتیم برای دعای شب امتحان دوستان!! :)

این هم دعای شب امتحان:

اللهم اهد کل الشّوت و المشنگ، لا یعلم من دروسهُ بقدر بز اخفش.

الذین لا یعلمون و لا یستطیعون ان یقرأ فی لیلة واحدة کل الکتاب المخوفة القطورة و الجزوات الزیراکسیه.

دروساً لا ینفع فی الدنیا و الاخره (و فی الموضوعات العملگیّة تغنی محل اشتغالنا).

اللهم انجنا من البلیّات الذی ینزل علینا ببرکة الاساتید و الامتحاناتهم الذی ینتزل المعدل تحت خطوط المشروطیّه.

اللهم انّا نسألک اللّغو کل الامتحانات و الکوئیز فی کل تروم (اینجا همه بگن آمین)

و لا تکلنا الی انفسنا و نمراتنا و محفوظاتنا الذی یجذبنا الی المنجلاب المشروطیة طرفة عیناً ابداً و نعوذ بک من پروجات.

آمین یا کاشف المضطربین فی اللیالی الامتحانیه

:))


انشاالله که موفق باشید! ما هم دعا میکنیم براتون!

یا علی

ستایش جمعه 21 خرداد 1389 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام.
حال شما چطوره؟
از خواندن پست جدیدتون خیلی لذت بردم. البته زبان عربی ام کمی ضعیفه وگرنه مفاهیم عمیقشو بیشتر درک می کردم.
راستش من بغیر از همون شعر معروفی که اکثر ایرانیها به لطف آواز زیبای آقای مختاباد با اون آشنایی دارند و خانم مهرگان هم اشاره کردند شاید سرچمع ده تا شعر هم از شیخ بهایی نخونده ام.
در واقع بیشتر با شیخ بهایی به عنوان یک دانشمند نابغه آشنایی دارم تا یک شاعر.شاهکارهایی مثل شیوه ساخت مدرسه چهارباغ و محاسبات اعداد باینری.
چند وقت پیش هم یک سریال درباره این شخصیت از صدا و سیما پخش شد که باز هم متاسفانه آنقدر جذابیت نداشت که مردم رو به پای تلویزیون بکشونه و اونها رو بیشتر با این شخصیت بزرگ آشنا کنه.(این نکته هم جالبه که سریالهای ما که درباره مشاهیر این مرز وبوم ساخته میشه انقدر ضعیف روش کار میشه که بیینندگان کمی داره و مردم بیشتر ترجیح میدن سریالهای کره ای و ژاپنی با قهرمانهای چشم بادامی ببینن تا اونها رو که خودش بحث جداگانه ای می طلبه)
سخن گوتاه یکی ازشعرهایی که بلدم براتون می نویسم:
بگذر ز علم رسمی که تمام قیل و قال است
من و درس عشق ای دل که تمام وجد وحال است

ز مراحم الهی نتوان برید امید
مشنو حدیث زاهد که شنیدنش وبال است

طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است
تو بگو که خون عاشق به کدام دین حلال است؟

به جواب دردمندان بگشا لب ای شکرخا
به کرشمه کن حواله که جواب صد سوال است

غم هجر را بهایی به تو ای بت ستمگر
به زبان حال گوید که زبان قال لال است
شب خوش وموفق باشید

سلام!

ممنونم! شکر خدا ما همیشه خوبیم! :)

خدا رو شکر که خوشتان امد!

راستشو بخواین من همون رو هم نمیدونستم از کیه!

ما الان بعنوان نان داغ ، کباب داغ ایشون رو میشناسیم!! :)) با دانشمند بودنش دیگه ماری نداریم! :دی

ولی حمامش هم که معروفه دیگه
کلی هم کتب ارزشمند دارند در باب علوم مختلف مثل ریاضیات و نجوم و هیئت و علوم غریبه و عرفان و ....


صدا و سیما؟! شیخ بهایی رو ول کنید! اوشین و هانیکو و یانگوم و سوسانو....رو عشق است!

البته قبلا بهتر بودا! مثلا ابن سینا رو خیلی خوب ساختن!

ممنونم

یا علی

س.ح جمعه 21 خرداد 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام
وجه اشتراک خیلی از دانشمندای قدیم ما رو میبینین همشون تقریبا تو همه علوم یه دستی داشتن.
این ناشی از اون بینش کلی بوده که اونها داشتن یا این که ..؟؟؟
یه مطلبی میخوندم در مورد سیر تحول علم
که میگفتش که علوم مختلف از همون اول یه رشته های مشخص بودن پزشکی .ریاضی.شیمی و..
بعدا هر کدوم از اینها تخصصی شدن و گرایش های مختلف پیدا کردن .بعد از اون سر و کله یه سری علوم بین رشته یی پیدا شد و همینطور هم داره پیدا میشه و به احتمال زیاد در اینده همه این علوم به یه وحدت میرسن و یکی میشن ..
خیلی جالبه هاا

سلام!

خیلی ها میگن این بخاطر اینه که در اون زمان علوم به گستردگی الان نبوده!

ولی من این مسئله رو قبول ندارم!

من این رو قبول ندارم! انسان ظرفیتش با افزایش علمش بیشتر میشه! هر چقدر بیشتر کار کنه خدا ظرفیت بیشتری به اون میده!

یه بخشی از این کار بخاطر اضافه شدن بعد روحانی به علوم هست که باعث افزایش این ظرفیت میشه!

مثل ائمه که نهایت روحانیت رو در اختیار داشتن پس تمام ذخایر علمی هم در ید اختیار اونها بود!


من فکر میکنم تمام این علوم مثل رگهایی شبیه که در سرتا سر عالم کسترده شده و خون رسانی میکنه! از قلب(خدا) شروع میشه و به قلب(خدا) هم ختم میشه!

این سیستم گردش خود رو در مورد خیلی از پدیده ها تونستم تطبیق بدم که منشا و مقصد نهایی اون خداست!

بله که جالبه!
:)

یا علی

داود جمعه 21 خرداد 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://yaran1388.blogsky.com

سلام برادر

احوال شما

انشاالله که سفر کوچولو خوش گذشته باشه.

منتظر عکسهای خوب شما هستم.

جالبه...من هم اشعار شیخ بهایی را نخوانده بودم٬ فقط در وصف توانایی های علمی ایشان شنیده و خوانده بودم.

ممنون از زحمات شما...این شعری را که از ایشان گذاشتید مصداق امروز زندگی ما هم هست...کاش بتوانیم به نصایح جالب ایشان توجه کنیم.

مخصوصا این بیت آخر:

بی‌عوض، دانی چه باشد در جهان؟

عمر باشد، عمر، قدر آن بدان

التماس دعا

یاعلی

سلاام!

خیلی مخلصیم!
شکر خدا! با دعا دوستان، خوش و خرم هستیم! :)

حتما ! در اسرع وقت!

حتما بخونید ازش! خیلی جالبه و زیباست!


دعا گو هستیم! التماس دعا
یا علی

مهرگان دوشنبه 24 خرداد 1389 ساعت 09:51 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوبی اخوی؟

حلول ماه رجب و میلاد حضرت محمد باقر(ع) رو تبریک میگم .

این شیخ بهایی چقدر باحال بوده!! نون سنگک ،کباب ،سماق ...

موفق باشی

سلام!

ممنوننن!!

همچنین بر شما!!

ما رو از دعای خیر فرموش نکنید که اون دنیا ....بله...

اره بابا!! اسمش روشه!! شیخخخخ!! :)))

یا علی

[ بدون نام ] جمعه 28 خرداد 1389 ساعت 01:59 ق.ظ

salam haji. khoobi ?
bebin kabab koobidaro sheikh bahai ekhtera nakarde, ooni ke oon sakhte yechi 2 mayehaye kabab barg boode, kabab koobidaro nayeb gholamhosein ekhtera karde ke navadehash karo edame dadan va alan res2rane nayeb male oonas. goftam shayad komaki kone. ya hagh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد