۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

۱...۲...۳...تمام...!

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت-شیوه جنات تجری تحت الانهار داشت

چند بار؟

ای بابا!

یه دور تسبح تموم شد و هی دارم میگم استغفر الله!

ای خدا! این همه واسه چیه اخه!؟

یه بار بگیم نمیشنوی؟

نمیشنوی؟..

خوب دو بار میگم! ...نه؟!

سه بار!..نه؟!

ای بابا! به داده ت شکر به نداده ت شکر! تو که میگی از رگ گردن هم نزدیکتری!

من به اصغری میگم "هوی!" زودی میشنوه! اون هم دفعه اول! تازه ! از اونور جالیز! هیچ لقبی هم نداره!


تو که اکبری!  یه عمر باید بگیم "هو"؟  اون هم از اینور رگ گردن؟!  با این همه القاب "سمیع " و "بصیر"؟!

ما که نفمیدیم



استغفر...ااااااااا

کفر نگو   جوون!!  هنوز اول کاری !


تو اگه ادم میشدی ، همون اولی کافی بود!

خوب ،درست نمیشی! پس بگو تا جونت در اد!


میخوام اینو بگم!


دونه های اول تسبیح رو که میندازی، اولش حسابی از کارات پشیمونی!

ولی به اخرای کار که میرسی به هزار جا فکر میکنی و انگار نه انگار! 

اون آخرا  به این نتیجه میرسی که " اصلا  مگه چه کار کردم که این همه باید بگم غلط کردم؟"


بعدش طلبکار هم میشی و دیگه کم مونده یقه خدا رو هم بگیری و دو تا تو گوشی  نر و ماده توی گوش.......  استغفر...اااا


اگه واقعا میگی استغفر...ااا

تا اخر عمر باید زارررررر  بزنییی

این 300، 400 بار تکرار برای خودته!

که بدونی ته دلت چی میگذره


خدا یه رحمی به این دلهای ما بکنه

یا علی




یک روز با مختصات دکارتی

سلام!


امروز خیلی روز خوبی بود ! همه چیز به میزان لازم!


خواب:17-18 ساعت  !

نمیدونم! وسطهای خواب بودم که به شک افتادم! 7-8 ساعت لازمه یا 17-18 ساعت!؟! به هر حال شک کردم دیگه! پس هستم!

حال کنید! رفیقتون توی خواب هم از دکارت کم نمیاره!!


صبحانه: مرغ بریان با چیپس و مقداری محلول پاک کننده سنگ توالت( با توجه به منزلت نوشابه از منظر س-ف)

از اونجایی که غروب از خواب بیدار شده بودم ، مردد بودم که الان باید چی بخورم!

اولین وعده غذایی ،صبحانه ست! پس اسمش باید صبحانه باشه!

اگه صبحانه است پس باید صبح خورده بشه! ولی الان که شبه!

نمیدونم ! باز شک کردم!


نماز: هوا تاریک بود!  نمیدونستم چه موقع از روزه! باید نماز صبح بخونم یا مغرب و عشا؟!


روزه: خدایاااا! هیچی نخوردم!  بیدار هم که نبودم که گناه کنم! نمیشه یکی از چوب خطهای روزه های قضا رو پاک  کنی؟!؟


درس: شوخی میکنی؟!!!   عمراااا! 

روابط عمومی: با یکی از دوستای فلسطینی جر و بحثی افتاد

من هم رفتم و هر چی از محصولات نستله میشناختم خریدم! و همینطور هر شرکتی که به جهودها باشه! و با حرص و ولع خوردم! تا چشش در بیاد! :دی  (شوخی)


قضای حاجت: فکر میکنم مزاج من هم در شک بود! شک  در این که  با این اوضاع ، کدوم وعده غذایی باید معدوم بشه!؟


با این اوضاع و احوال، واقعا به اصحاب کهف حق میدم که ندونن کجا هستن!

من هم موقع بیرون رفتن ترس برم داشت! شک کردم!

واحد پول انگلیس هنوز پونده؟! یا ریال شده ؟! ( البته با سه تا صفر کمتر)

خدا رو چه دیدی؟! یهو از خواب بیدار میشی و میبینی انگلیس هم شده یکی از شهرهای حومه نارمک!






دین به لحظه ها

دارم به این فکر میکنم که ما چقدر به لحظه ها مدیونیم!!


همین "لحظات"ی که دائما هدف اماج ناسزا های ما قرار میگیرند


همین "لحظات"ی که گاهی بابتش خدا رو هم سرزنش میکنیم


ادمیزاد همینه!

یادش میره که خیلی از شیرینیهای های زندگیش رو مدیون تلخی هاست


گاهی اوقات توی لحظات تلخی از زندگی به مهمونی شیرینی دعوت میشیم


خیلی وقتها نمیفهمیم که چرا فلان  بلا نازل شده! و باز هم نمیفهمیم که فرصتی که بعدا برامون


پیش میاد بخاطر این بلاست


سالها بابت حق الناسی عذاب وجدان داری ، ولی طرف رو پیدا نمیکنی! بچه ات به حال مرگ


میفته!


میبریش بیمارستان...دارو میخواد...داروش کمیابه....میری ناصر خسرو...میبینی  که داروی بچه


دست همون طرفه!


هم حلالیت میطلبی و هم دارو  رو میگیری و بچت خوب میشه...


بیا....سناریو از این بهتر؟!  تازه این چیزیه که ما میبینیم !  خدا عالمه که چقدر برکت دیگه داشته!



شاید برکت دیگش همدل تر شدن با همسرت باشه...



من یکی از بهترین خاطراتم حاصل تلخترین خاطره ام بوده



تازه جدای از بلا، خیلی از دوستی های ما که کل زندگیمون رو تحت شعاع قرار میده حاصل یک


لحظه است. فرض کنید از خونه خارج میشید وسط راه یادتون میفته که کیف پولتون رو جا


گذاشتید.برمیگردین کثف رو بر میدارید و میدوید که به اتوبوس برسید....اتوبوس میره...مجبورید 


بایستید و با اتوبوس بعدی برید....توی اتوبوس بعدی با کسی اشنا میشید که ارزشش رو داره که


جونتون رو هم براش بدین


حالا کلی به اون لحظه ای که اتوبوس از دست رفت بد بیرا میگید و از شانس بدتون شکوه میکنید


******************************

بابت نظرات جدا تشکر میکنم

فکر نمیکردم اینقدر نتیجه خوبی داشته باشه

یه بابی هم باز شد که دوستان راحت تر باشند و  برای گفتن نکات منفی خجالت نکشن و بی جهت ملاحظه نکنند.

بازم ممنونم

یا علی